به نظر می‌رسد که گذشت چند دهه از استقرار حکومت جمهوری اسلامی و برپایی انتخابات متعدد، این تلقی را برای برخی ایجاد کرده است که دیگر نمی‌توان از صندوق رای، امیدی برای حل مشکلات داشت و شرکت در انتخابات دیگر عقلانی نیست. اما به نظرم حقیقت آن است که از بعد از هشت سال دفاع مقدس، فقط چهار نفر جایگاه کلیدی ریاست جمهوری را در اختیار داشته‌اند که این تعداد، تعداد کمی است آن هم برای جامعه‌ای که تا پیش از این چندان با فضای‌های انتخاباتی مواجهه نبوده و تجربه چندانی ندارد.

در مورد انتخابات مجلس هم، مشکل اصلی شفاف نبودن عملکرد نمایندگان مجلس است که اساسا نمی‌دانیم منتخبانمان در مجلس چه می‌کنند، به عبارتی یک از شگفتی‌های زمان ما این است که در انتخابات مجلس با داوطلبانی مواجهه هستیم که سابقه نمایندگی دارند اما نمی‌دانیم در مجلس چه کرده‌اند! بنابراین تا زمانی که شفافیت عملکرد نمایندگان رخ ندهد نمی‌توان گفت که از شرکت در انتخابات مجلس نتیجه‌ای گرفته‌ایم یا نگرفته‌ایم. آنچه که باید در مورد مجلس به صورت مستمر مطالبه شود، شفافیت مجلس است، تا مجلس شفاف نشود، برگزاری انتخابات مجلس معنای جز مشارکت در انتخابات ندارد. البته این به این معنی نیست که نباید در انتخابات شرکت کرد، کسی می‌تواند از نماینده‌ی شهر و منقطه‌ی خود در مجلس، موضوعی را مطالبه کند که در انتخابات شرکت کرده باشد، البته این هم به این معنی نیست که کسانی که رای نداده‌اند، نباید مطالبه کنند اما طبعا فردی که در انتخابات مجلس شرکت نمی‌کند، خود به خود، خود را شایسته مطالبه‌گری از نماینده شهر و منطقه خود نمی‌داند و به طور خودکار به سمت مطالبه‌گری از جایگاه رهبری کشیده می‌شود که نتیجه آن هم فشار به رهبری برای حرکت به سمت دیکتاتوری است.