قبل از ابتدا:
+ میدونم که میدونید که میزان اثرات یک کتاب بر افراد مختلف متفاوته، پس کتابی که برای بنده مفید بوده، لزوما نمیتونه برای شما هم مفید باشه!
+ اساسا خیلی کم پیش میاد که کسی با خوندن کتاب تغییر کنه! البته اول باید بگم که تغییر، زمانی معنی و مفهوم داره که فرد اول به یک چیزی معتقد بوده و بعدا با خوندن کتاب، نظرش تغییر کنه، این میشه تغییر، این که طرف صرفا مسلمان زاده بوده و فلان کتاب رو خونده و با اسلام زاویه گرفته که دیگه اسمش تغییر نیست. پس تغییر خیلی کمه، کتاب بیشتر اثرگذار و بسط دهنده نگاه انسانه. البته خطوات شیطان هم هست حالا.
ابتدا:
میدونم که میدونید که معمولا کتابهای معروف، کتابهای خوبی هستن و طبعا اثرگذار، یکی از این کتابها، کتاب خاکهای نرم کوشکه که خیلی وقت پیش خوندم. با ذهنیتی که الان نسبت به کتاب دارم، تقریبا میتونم بگم که ماجرای عنایت حضرت زهرا به شهید برونسی در یکی از عملیاتها، بیشتر از مابقی روایات این کتاب مورد توجه قرار گرفته، اما در حال حاضر که طبعا بخشهای از کتاب رو فراموش کردم، به نظرم میرسه که مهمترین روایت کتاب، اون روایتیه که میگه که همسر شهید باردار بودن و در زمانی که قرار بوده بچه به دنیا بیاد، شهید برونسی به دنبال قابله میرن و در بین مسیر، یکی پیش شهید برونسی میاد و کاری رو مطرح میکنه که ظاهرا حضور شهید بروسنی در اون کار ضرورت داشته. شهید برونسی هم نهایتا دنبال قابله نمیرن و میرن به کار پیش اومده برسن! به جرات میتونم بگم که این قسمت از کتاب، یکی از چالشیترین* متنهایست که خوندم!
کتاب بعدی که نام میبرم، کتاب اسرار آل محمد علیه السلام از سلیم بن قیس هلالی هستش، این کتاب رو خیلی وقت پیش خوندم و فکر کنم که 80، 90 درصدش رو هم خوندم، اون چه که از این کتاب در خاطرم هست، اینه که به راوایاتی پیرامون حضرت علی علیه السلام، در مورد گرفتن خلافت که حق ایشون بوده، میپردازه و به نظرم میرسه که از حیث محتوا، اطلاعات قابل توجه ی به خواننده شیعه خودش نمیده، اما اونچه که این کتاب رو از خیلی از کتابهای دیگه، متمایز میکنه، دسته اول بودن روایات این کتابه که طبعا همین دست اول بودن، در میزان اثرگذاری کتاب، نقش بسزایی داره، به عنوان مثال فرض کنید که من و
مرتضا از ماجرای ازدواج
آقای سین مطلع هستیم و شما هم میدونید که اطلاعات حقیر به واسطه بردار آقای سین تامین شده و اطلاعات مرتضا، حاصل شواهد عینیه، طبعا در همچین حالتی، حتی اگه هر دوی ما روایاتی یکسان از ازدواج آقای سین ارائه بدیم، بازم روایت مرتضا قابل اعتمادتره و بهتر به دل میشینه.
کتاب "تست مامان"، سومین کتابی که معرفیش میکنم و برای این کار هم از یک مثال شروع میکنم. مثلا من میخوام یک ربات تلگرامی درست کنم که بلاگرها بتونن با اون ربات، مطالبشون رو بفرستن تو وبلاگ و دیگه به صفحه مدیریت نرن، خب برای این که ببینم که آیا این کار ارزش وقت گذاشتن و هزینه کردن داره یا نه، اول میرم با چندتا از بلاگرا صحبت میکنم تا ببینم نظرشون چیه؟
احتمالا بلاگرا از این کار من استقبال میکنن و میگن که خیلی خوبه اگه ربات ساخته بشه، خب من هم بر مبنای گفته بلاگرا میرم ربات رو میسازم، اما میبینم که نه تنها بقیه بلاگرا که حتی همونایی که باهاشون گفتوگو کردم هم اصلا از ربات من استفاده نمیکنن، چرا؟ چون براشون فقط جالب بوده و نیاز آنچنانی به ربات نداشتن و از طرفی به خاطر روابط انسانی، نمیخواستن برام موج منفی ارسال کنن، اینجوری میشه که میافتم تو دام گفتوگوی که انجام دادم و ییخودی هزینهی که کردم هدر میره! خب به نظرم میرسه که این کتاب هم میخواد نحوه صحیح سوال کردن در این نوع از گفتوگوها رو به افرادی که برای اولین بار میخوان خدمات و یا محصولی رو ارائه بدن، آموزش بده. (اولین بار به این معنی که فرد فکر میکنه که تا حالا کسی این کار رو انجام نداده و نتیجتا نمیدونه که آیا کارش میگیره یا نه). این کتاب جالب و خوب رو تو جریان کاری که با یکی از رفقا شروع کرده بودیم، گرفته بودم منتهی چون رویکرد خاصی داشتیم، از حیث میدانی نشد ازش استفاده عملیاتی کنم!
بعد از ابتدا:
در جریان کاری که در بالا بهش اشاره کردم، برای نامه نگاری، دو پاکت نامه گرفته بودم اما نامه نگاریها تقریبا منتفی شد و پاکت نامهها موند رو دست ما، الان هم نمیدونم که پاکت نامهها کجا هستن و دارن چه کار میکنن، لذا دیگه پاکتی برای دعوت کردن ندارم. شرمندم :(
*درفارسی هرگاه بخواهند برتری مطلق را نشان دهند، از پسوند «ترین» استفاده میکنند، بنابراین زیباترین، بزرگترین، نازکترین و مانند اینها همواره به یک پدیدۀ یگانه اشاره دارد. پس نباید نوشت: یکی از بزرگترین، یکی از زیباترین و... زیرا بزرگترین، فقط یکی است که از بقیه بزرگتر باشد./ از کانال
زین قند پارسی، علیرضا حیدری